به کرزی گفت روزی عیب جویی که در باب ستمکاران چه گویی
سر و کار تو با چرسی و بنگی است نشستت با جنایتکار جنگی است
به جاسوسان خارج تکیه از چیست؟ مگر در مملکت مرد هنر نیست؟
مگر مردان کاری را وبا برد سگ دیوانه ، مکتب خوانده را خورد
تملق پیش غرب و شرق تا کی؟ تجاوز بر حقوق خلق تا کی ؟
به پاسخ گفت کرزی با لوندی افندی جان افندی جان افندی
چه میگردی به پشت مجرم جنگ هرات و پکتیا و بلخ و سالنگ
جنایتکار جنگی در میان نیست نیاز پرس و پال و امتحان نیست
همه خوی پلنگی را زدودند تو پنداری ز اول میش بودند!
فهیم ما که سردار است و غازیست دل و دست و زبان او نمازیست
یکی ، هم کاسه لوی در ستیز تفنگش را نهاده در پس میز
نه دزد گردنه نه رهزن مال مکرر حج رود امسال و هر سال
وزیر برق دیگر جنگجو نیست ورا جز خدمت خلق ، آرزو نیست
سران دین ، ربانی و سیاف پس پیری گرفته راه انصاف
توقف داده هاوان و سکر را مبدل ساخته پالانهای خر را
خلیلی ، انوری ، سوگند خوردند تعهد نامه رسمی سپردند
که از جنگ خیابان دست گیرند وزارت یا ولایت را پذیرند
به گلبدین که کابل را تبه کرد و چنگیز مغول را رو سیه کرد
امیر مومنین و امت او وزیران و سران دولت او
سر انبان رحمت را گشودیم برادر های خود را عفو نمودیم
وطن را خانه اغیار کردیم عدالت را گل و گلزار کردیم
جنایتکار جنگی را نه بینی دگر خوی پلنگی را نه بینی
برچسبها: