سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وطندار سیاسی-اجتماعی-ادبی
 
پیوندهای روزانه

 

گوشه‌ی از کرامات امام صادق(ع) 

انبیا و اولیا (ع) هر کدام دارای معجرات کرامات بودند که در کتاب‌های مختلف نوشته شده است. امام صادق(ع) نیز دارای کرامات بود که به مناسبت شهادت آن حضرت به دو نمونه اشاره می‌کنم.

آتش در اطاعت امام

یکی از اصحاب امام صادق (ع) بنام مامون رقی نقل کرده است که: در محضر سرور و مولایم امام صادق (ع) بودم،سهل بن حسن از شیعیان خراسان وارد شد و سلام کرد و نشست، عرض کرد: ای فرزند رسول خدا کرامت و بزرگی از آن شماست،شما خاندان امامت، چرا بر این حق خود سکوت کرده و قیام نمی‌کنید و حال آن که هزاران نفر از شیعیان شما آماده شمشیر زدندر رکاب شما هستند.

امام (ع) فرمود: ای خراسانی! لحظه‌ای درنگ کن. پس امر فرمود که تنور را روشن کنند، هنگامی که آتش شعله ور شد، بهسهل فرمود: داخل تنور شو، سهل گفت: ای پسر رسول خدا مرا از این کار معاف بدار، در این هنگام هارون مکی یکی از اصحاب باوفای امام (ع) وارد شد، در حالی که کفش‌های خود را در دست گرفته بود، سلام کرد و جواب شنید، امام به او فرمود: کفش‌های خود را بر زمین بگذار و داخل تنور شو، او بدون هیچ درنگی وارد تنور شد و در میان شعله‌های آتش نشست. امام صادق(ع) رو به خراسانی کرد و از حوادث خراسان برای او گفت، انگار امام (ع) در آن جا حاضر بوده است، سپس فرمود: داخل تنور را نگاه کن. مامون رقی می‌گوید: من هم جلو رفتم و داخل تنور را مشاهده کردم، هارون مکی در میان آتش نشسته بودو برخاست و از تنور خارج شد. امام به سهل فرمود: در خراسان چند نفر مانند او می‌شناسی؟ عرض کرد: به خدا قسم احدی رانمی‌شناسم، امام (ع) حرف او را تایید نمود و فرمود: در زمانی که ما حتی پنج نفر از این گونه یاران نداریم چگونه قیامکن[1]

شفا یافتن به دعای امام

عمار سه فرزند به نام‌های «اسحاق » ، «اسماعیل » و «یونس » داشت، آن‌ها نقل کرده‌اند که «یونس » به مرض بدی مبتلا شده بود، بهمحضر امام صادق (ع) رفتیم، امام با مشاهده وضع یونس، دو رکعت نماز خواند و خدا را حمد کرد و بر نبی اکرم (ص) و آله و آل او درود فرستاد و ذکرهایی بر زبان جاری ساخت و از خداوند چنین خواست: «واصرف عنه شر الدنیا والاخرة واصرفعنه ما به فقد غاظنی ذلک واحزننی، شر دینا و آخرت را از او دور نما و این مرض را از او بر طرف ساز که عارضه او مرا ناراحت وغمگین کرده است.

آن سه نفر نقل می‌کنند که: به خدا قسم از شهر خارج نشده بودیم که بیماری او برطرف شد و شفا یافت.(همان)

 



[1]. مناقب ابن شهرآشوب، همان، ص 237; بحارالانوار، همان، ص 123; مدینة المعاجز، همان، ج 6، ص114.

 



برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 93/5/30 ] [ 11:54 عصر ] [ کریمی ]

چرا هزاره‌جات نه؟ هزارستان بلی؟!!!

عده‌ای به این باور هستند که تمام مشکلات‌ مردم هزاره برطرف شده و الان نوبت این رسیده است که بیایند سرکلمه و واژه هزاره و جات، و استان، بحث کنند. با این هیاهوی که به راه انداختید، نه تنها کلمه هزاره را تثبیت می‌کنید، بلکه تخریب می‌کنید و یک‌سری حساسیت نخواسته را به وجود می‌آورید.

پیشنهاد من است که تمام خوانندگان و نویسندگان آن قدر هزاره‌ها و هزارستان! بنویسند و آن قدر بگویند! که این کلمه(هزارستان و هزار‌ه‌ها) به مرور زمان شهرت همانند شهرت کلمه هزاره‌جات را پیدا کند، آن زمان بدون این که حساسیتی به وجود بیاید، خود بخود و نخواسته هزاره‌جات به هزارستان تبدیل ‌می‌شود. دیگر نیاز به این قدر هیاهو ندارد، همانطوری که دیگران کلمه هزاره را قبول نداشتند؛ ولی این کلمه آن‌قدر تکرار شد که در سازمانهای‌ بین‌المللی و حقوق بشر و ... جای باز کرد و متعصبین کوردل تیرشان به سنگ خورد و حیله دیگر را در پیش گرفتند که هزاره‌ها وشیعه‌ها در افغانستان 10/...، 20/.. را تشکیل می‌دهند. پلان دیگر را روی دست‌گرفتند؛ تا توسط آن، سادات بزرگوار را از پیکره‌ی هزاره‌ها جدا کنند و تا جای موفق هم شدند، عده‌ای جهالی از دو طرف را به جان‌هم انداختند و شکاف عمیقی میان آنان به وجود آوردند.

من به این باور هستم،‌ چنان که منتقد مقاله(مقاله شریعتی) گفتند؛‌ کلمه هزاره‌جات چه در داخل افغانستان و چه در میان سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای جهان، مناطق هزاره‌ها‌، به نام هزاره‌جات شهرت یافته است. درست است، خواسته و یا نخواسته شهرت این چنینی پیدا کرده است و الا عده‌ای از ابتدا نمی‌خواسته نام هزاره و هزاره‌جات و هزاره‌ها به زبان برده شود؛ به قول عده‌ای که اصلا این قوم، مردم بومی این کشور نیستند، در حالی که تاریخ نشان می‌دهد که یکی از اقوام اصیل و بومی در این کشور، هزاره‌ها بودند، در این کسی تردید ندارند.

عبد‌الرحمان و قبل از وی افراد فاشستی بودند که می‌خواستند هزاره‌ها را از افغانستان بیرون کنند و تقریبا شصت در صد مردم ما را به بهانه‌های مختلف قتل‌عام کردند و بسیاری را آواره‌ای دیار غربت نمودند. به عنوان نمونه، هزاره‌های کویته‌ پاکستان، و خاوری‌های مشهد و فریمان و تیبات و ... از آوارگان این دوره هستند و عده‌ای که در آن دیار ماندند، در کوه‌ها و دره‌ها پناه بردند. اگر نگاهی به کتابهای تاریخی بیاندازید و یا به جاهای مختلف آن کشور رفته باشید، می‌بینید بسیاری از مناطق پشتونشین فعلی از جمله اطراف قندهار، ناوه‌کلان،‌ کریزک، خاکریز و ... ولایت گردیز که گردریز بوده، و بسیاری از این قبیل نام‌های هزارگی آن هنوز باقی است و این مناطق از مردم هزاره بودند که به زور از این مردم گرفته شده است.

حال چرا هزار‌جات نه ؟ و هزارستان بلی ؟

استدلال نویستنده مقاله این بود که چون عرب‌ها، جمع مونث را به (الف و ات) بسته می‌کنند و یا کلمه که (هـ) داشته باشد، به میان انداختنی یک(ج) (ات) جمع بسته می‌کردند و یا برای اشیاء به (ات)جمع می‌بندند؛ لذا عده‌ای آمده‌اند، هزاره که اسم افراد است ؛ نیز به (ات) جمع بسته کرده‌اند و این درست نیست.!!

دوست بزرگوار! خلط صورت گرفته است. هزاره‌جات محل زندگی هزاره‌ها و از اشیاء است و اگر به (جات) جمع بسته شود چه اشکالی پیش می‌آید؟ نه این که هزاره‌ و افراد آن را به (جات) جمع بسته کرده باشند. دیگر نگو هزاره‌ها را مانند سبزیجات و میوه‌جات و... جمع بسته‌اند.!!! بلکه محل آنان را با «جات» جمع می‌بندند؛ این قیاس غلط است. در میوه‌جات و ... خود میوه را جمع بسته‌اند؛ ولی در هزاره‌جات محل و مکان مردم هزاره را جمع بسته‌اند این اشکالی ندارد.

دوم، این که آمدی کلمه هزاره را اول «آزره» تلفظ کردی بعد گفتی باید جمعش هزارستان بسته شود!! از کجا می‌گویی؟ در حال که آزره تلفظ محلی است نه تلفظ فصیح، تا شما بیایید از آن هزارستان درست کنید! از هیچ زبان شناس هم نقل قول نکردی تا استشهاد شما درست باشد. بلکه هر لفظی که وارد جامعه بشود، در مرور زمان ساییدگی در آن الفاظ به وجود می‌آید و تخفیف می‌خورد؛ مثل کلمه‌ آزره که اول هزاره بود، در محل رفته، تخفیف خورده شده آزره!!!

به نظر می‌رسد، توده‌ای از مردم ما، پس از تحمل هزاران بد‌بختی و آوارگی، در کشورهای پیشرفته دم چاق کرده و دو کلاس سواد یادگرفته‌اند، احساس می‌کنند دانشمند صاحب نامی شده‌اند و نفس‌شان از جای گرم بلند می‌شوند، عده‌ای به نام هزاره‌پارت و به نام الله‌یاری (آخوند درباری و آمریکایی)، تعدادی از هزاره‌های داخل افغانستان را که با تحمل توهین‌ها و تحقیرها و تثبیت هویت خویش و تثیبت شیعه به عنوان مذهب رسمی این کشور درد کشیده، شناسانده‌اند؛ دوباره سنگ‌ پلخو درست کرده و با سرنوشت نامعلوم گرفتار ننمایید. می‌دانید که توان منیت، و عشق‌بازی‌های شما را هزاره‌های داخل کشور با جان، مال و ناموسشان پرداخت می‌نمایند؟ می‌دانید هزاران مسافر در مسیر راه مفقود الاثر شده است؟ می‌دانید که بسیاری از عروس ‌و دامادها در مسیر راه تیر باران شده‌اند؟ علت و علل این عوامل چیست؟ و کیست؟

بیایید خود را قوی، فنی، متخصص، و کارآزموده نمایید که سرتان به تن تان بی‌ارزد، آن زمان شاید با همین کلمه هزارجات افتخار جهانی پیدا ‌کنید و توهین آن، تبدیل به تحسین شود.

شما اگر هزاره‌ هستید که من شک دارم! قبل از این که شعار بدهید، عمل کنید و از دردهای مردمی که در داخل زندگی می‌کنند؛ آگاهی یابید و شرایط اینان را در نظر بگیرید. کلمه هزارستان که شما در نظر دارید، باید در مرور زمان جا باز کند و الا حساسیت بدی را بدنبال خواهد داشت، در حالی که هیچ باری مثبت ندارد.

 



برچسب‌ها:
[ سه شنبه 93/5/21 ] [ 9:28 عصر ] [ کریمی ]

پاداش الهی

عید در لغت از ماده عود به معنی بازگشت است؛ لذا روزهایی را که گرفتاریها و مشکلات مردم بر طرف شده و به مرحله اولیه خویش بر می‌گردد؛ عید می‌نامند.

فطرت می‌گویند: چون انسان در این ماه توسط عبادت و راز و نیاز به درگاه خداوند و اطاعت و بندگی در پرتوی انجام فریضه‌ بزرگ روزه‌داری، به پاکی روح و جان-فطرت می‌رسد و از آلودگی رهایی می‌یابد، این روز را فطر می‌گویند.

به عبارت دیگر، روز عید روز پاداش الهی را دریافت کردن در پرتوی روزه‌داری و اطاعت از خداوند است. در این روز انسان‌ها پاداش اعمال خوب را در یافت می‌کنند. مولای متقیان علی‌(ع)در روز عید فطر خطبه‌ای قرائت فرمود و این روز را به قیامت تشبیه کرده است: ای مردم! این روز شما، روزی است که نیکوکاران در آن پاداش می‌گیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مأیوس و نا امید می‌گردند.

دنیا محل مسابقه است و آخرت زمان اجر گرفتن، بهشت جایزه برندگان این مسابقه و جهنم جزای بازماندگان است .

(عیدفطر) شبیه ترین روز به روز قیامت است. چون در قیامت عده‌ای که زیانکارند‌، تأسف می‌خوردند و غضبناک می‌گردند و عده‌ای که نیکوکارند رستگار ومتنعم به نعمت‌های الهی می‌شوند -

وقتی از منازلتان برای خواندننماز عید خارج می‌شوید، به یاد آورید زمانی را که از منزل بدن خود خارجشده و به سوی خدای خود خواهید رفت.

وقتی در جایگاه نماز خود می‌ایستید به یاد آورید زمانی را که در محضرعدل الهی می‌ایستید و از شما حسابرسی می کنند. وقتی از نماز به منازلتان برمی‌گردید به یاد آورید زمانی را که به منازل خود در بهشت خواهید رفت .

ایبندگان خدا! کمترین چیزی که به زنان و مردان روزه‌دار داده می‌شود این استکه فرشته‌ای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می‌دهد: "هان! بشارتتان باد، ای بندگان خدا که گناهان گذشته تان آمرزیده شد، پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه باقی ایام را بگذرانید .[1]خوش به حال کسانی که از نعمت عبادت این ماه بهره‌ی کافی بردند و به پاکی و صفای باطنی خود پرداختند.

در دعای امام سجاد(ع) در حال وداع از ماه مبارک رمضان و فرا رسیدن عیدفطر می‌فرماید:  پروردگارا! بر محمد وآل محمد درود فرست و مصیبت ما را در این ماه جبران کن وروز فطر را بر ما عیدى مبارک و خجسته بگردان و آن را از بهترین روزهایىقرار ده که بر ما گذشته است و در این روز بیشتر ما را مورد عفو قرار ده وگناهانمان را بشوى و خداوندا بر ما ببخشایى اگر پنهان و آشکارا گناهکرده‌ایم ... خداوندا! دراین روزعید فطرمان که براى مؤمنان روزعید وخوشحالى و براى مسلمانان روز اجتماع و گردهمائى قراردادى؛ ازهر گناهى کهمرتکب شده‏ایم و هر کار بدى که کرده‏ایم وهر نیت ناشایسته‏اى که در ضمیرماننقش بسته است ‏به سوى تو باز مى‏گردیم و توبه مى‏کنیم، توبه‏اى که در آنبازگشت ‏به گناه هرگز نباشد و بازگشتى که در آن هرگز روى آوردن به معصیتنباشد. بارالها! این عید را بر تمام مؤمنان مبارک گردان و در این روز، مارا توفیق بازگشت ‏به سویت و توبه ازگناهان عطا فرما.[2]

وای به حال کسانی که از عیدی گرفتن محروم بمانند. انسان بهترین عیدی را می‌تواند دریافت نماید؛ چون که شیاطین در این ماه در غل و زنجیر هستند و «درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده می‌شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد.» و هیچ دعا و راز و نیاز بدون پاداش نمی‌ماند. قال امام کاظم(ع)»دعوة الصائم تستجاب عند افطاره» دعای شخص روزه‌دار هنگام افطار مستجاب می‌شود و پاداش انسان روزه‌دار را خود خداوند می‌دهد. قال رسول الله (ص) قال الله تعالی:الصوم لی و انا اجزی به. رسول خدا فرمود خدای تعالی فرموده است: روزه برای من است و من پاداش آن را می‌دهم. خوش‌بحال کسانی که پاداش الهی را دریافت کردند و پاداش مردم آواره ما و کشورهای مظلوم تحت‌ستم، رهایی آنان از ظلم ظالمین‌جفاکار و رسیدن به قله‌ی امنیت و آزادی و آزادگی باشد انشاالله.



[1]. محمدى رى شهرى، میزان الحکمة،ج 7، صص131 -132.

[2] ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 101، اردیبهشت ماه 1369 صص 10- 11، 50



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 93/5/12 ] [ 11:1 صبح ] [ کریمی ]

در شبکه اطلاع رسانی افغانستان به تصویری برخورد کردم که طی برنامه‌ای در تلویزیون طلوع به نمایش در آمده بود.  نویسنده هم درد دلی کرده بود که گوش شنوایی وجود ندارد. فیلم‌هایی که امروز از رسانه‌ها، پخش می‌شود؛ حیا، عفت مردانگی، غیرت را کاملا از وجود جوانان و حتی پیرمردان و غیرت‌مندان کشور زدوده‌‌اند و زمینه‌ساز به وجود‌آمدن یک فاجعه‌ی بسیار دردناک خواهد بود؛ چون که قبحیت نمایش این گونه فیلم‌ها از بین رفته است و خوبان آن کشور با نمایش چنین فیلم‌های کزایی کنار آمده‌اند، دیگر کسی اعتراض ندارد. این همان چیزی است که دشمنان ما بدنبال آن هستند؛ لذا رسانه‌های مغرض به خوبی از این آب گِل‌آلود، ماهی مقصود را صید می‌کنند. تصویر مذکور به صورت عاشقانه و سکس طی فیلم و سریال پخش شده که دل هر انسان بیننده را به درد می‌آورد. به خود گفتم بچه‌های این مرز و بوم چه ظلمی کرده‌اند که تقاص این همه بدبختی را پس دهند؟ از یک طرف صداهای گوش‌خراش راکت‌ها؛ مین‌های انتهاری؛ سربریدن  مردم در مسیر راه‌های غزنی ، قندهار ، هرات، کشتن خبرگزاری‌ها، ترور و وحشت و ...؛ از طرف دیگر، امنیت نسبی، راه را برای عده‌ای از فرصت طلب‌ها هموار نموده که هر فیلم و برنامه‌ای را بخواهند به خورد مردم و بچه‌های بی‌گناه می‌دهند و هر فساد را برای جلب مشتری بیشتر و در آمد بیشتر به نمایش می‌گذارند وکسی نیست که بگوید چرا؟؟! بدبختانه از طرف سوم، دولتمردان به فکر وندزنی ؛ چپاول و کارکشیدن از گورده‌ی مردم فقیر و به جیب‌زدن حقوق آنان که با عرق جبین و زحمت‌شبانه‌ روزی بدست آورده‌اند؛ مشغول هستند و الان هم روی جنازه‌ی هزاران شهید و خانواده‌ آنان و صدها معلول و یتیم و بیوه‌‌زنان، معامله می‌کنند. به گونه‌ای که حتی به خود فرصت ندادند که از حوادث اخیر شمال (به خاطر رزیش کوه، هزاران انسان جان باختند و هزاران خانواده بی‌خانمان شدند) دیدن نمایند. نه تنها مردم را از زیر آوار بیرون نیاوردند؛ بلکه با کمال وقاحت روی تپه‌ای از خاک که روی سر صدها انسان ریخته بود؛ ایستادند و نماز میت ‌خواندند! و آنان را زنده به گور کردند و از کنار مردم دردمند و مصیبت‌دیده، بی‌تفاوت گذشتند. در حالی که بعد از نماز، بچه‌ا‌ی را و همچنین پس از هشت روز، یک زن را از زیرآوار بیرون آوردندکه همان زن بعد از به هوش آمدن گفته بود؛  احتمال این که اشخاص دیگری هم زیر خاک زنده باشند؛ وجود دارد. زن نجات یافته، این را اضافه کرده بود که در هنگامی خواندن نماز میت صدای تکبیر نماز گذاران را در زیر خاک می شنیدم؛[1] باز هم دولتمردان به گفته‌ی این زن توجه نکردند و در نتیجه خود مردم با دستان خالی و به خاطر احترام به جانباختگان حادثه، برای بیرون آوردن جنازه‌ها، اقدام کردند. رئیس جمهور کشور که  روزی توسط همین مردمی که در زیر خروارها خاک مدفون شده‌اند؛ روی کار آمده بود؛ به خود زحمت نداد که برای تسلای بازماندگان از محل دیدن کند و برای مرهم‌گذاشتن  بر قلب‌‌های داغدیده، به دیدار آنان برود.

در تاریخ به یاد نداریم که مسئول و یا مسئولین حکومتی برای رشد و ترقی مردم خویش کاری کرده باشند و همیشه‌ی تاریخ، دولت از جیب مردم تغذیه می‌کرد و در عوض دولتمردان برای آرامش و امنیت مردم کاری انجام نداده‌اند. به عنوان نمونه حکومت ده ساله‌ی کرزی چه کاری برای پیشرفت و ترقی مردم خود انجام داده ؟ چنان مست لایعقل روی جنازه‌ی قدرت قرار گرفته است که کور بود کر هم شد.«صم بکم عمی فهم لایرجعون»[2] ریزش کوه ( در شمال کشور ) چنان فاجعه هولناکی آفرید که تمام مردم دنیا اشک ریختند و کمک‌های نقدی خویش را به این کشور سرازیر نمودند؛ ولی شخص رئیس جمهور پای مبارکشان را از ارک بیرون ننهادند!! 

بویژه، در همین روزها در ارک ریاست جمهوری، سران و دولتمردان مشغول چانه‌زنی هستند که چگونه و با چه حیله‌ای بر اریکه قدرت تکیه زنند؟ و به چه طریقی توجه‌ اربابان خود را به دست آورند؛ تا پا روی ارزشهای مردمی و دینی بگذارند و سرمایه‌ها و معادن و ذخایر کشور را به خورد بیگانگان بدهند و در عوض سخره بازیها و لودگی‌های بیگانگان را برای مردم ما به ارمغان آورند. 

  [1]  افغان پیپیر، 22/ 2/ 93.(زنی پس از هشت روز از زیر آوار زنده بیرون آوردند) [2]  بقره / 17.

 



برچسب‌ها:
[ سه شنبه 93/2/23 ] [ 10:48 صبح ] [ کریمی ]

یا مقلب القلوب والابصار ، یا مدبر اللیل والنهار ،

یا محول الحول والاحوال، حول حالنا الی احسن الحال

ای دگرگون کننده‌ی قلبها و چشمها،‌ ای گرداننده و تنظیم کننده‌ی روزها و شبها؛‌ای تغییر دهنده‌ی حال انسان و طبیعت؛ حال ما را به بهترین حال دگرگون فرما. قلب ما را با نورانیت ایمان دگرگون و چشمهای ما را با دیدن بهار نورانی فرما و شبها و روزهای خوب زندگی ما را همیشه به یاد خدای متعال تدبیر فرما و ای کسی که دگرگونی حالات همة مخلوقات به دست توست؛ حال ما را به بهترین وجه متحول و دگرگون فرما.

یکی از فصل‌های خوب خداوند فصل بهار است که این فصل خوب خداوند، تحولی عظیم در عالم طبیعت ایجاد می‌کند. علاوه بر این که تحول بزرگ در عالم طبیعت ایجاد می‌شود؛ سبزه‌ها را خرم و گل‌ها را شاد و شکوفا می‌کند؛ به انسان‌ها نیز شادی معنوی و هم شادی ظاهری می‌بخشد؛ ظاهری مثل این که روزهای تعطیلی در کنار خانواده و فارغ از دغدغه‌‌ها و مشغله‌های کاری و فکری؛ از دیدنیها و منظره‌ها دیدن می‌کنند. «مواقع تفریح و شادمانی فرصتی است .افراد عاقل زندگی را مغتنم می‌شمارند و از آنها به نفع خوشبختی و سعادت خویش استفاده می‌کنند[1]»

اما شادی‌های معنوی، مؤمنین فرصت را غنیمت شمرده و به زیارت قبور ائمه و معصومین(ع) و دیدن دوست و فامیل و بزرگان دینی و والدین و انجام صله‌ای رحم که اجر، پاداش و ثواب زیادی دارد؛ می‌روند. با انجام کارنیک و خیرخواهانه، لهظه‌ای هم فکر و اندیشه‌ای گناه در دلهایشان خطور نمی‌کند« و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو عید»[2]روزی که فکر و اندیشه‌ای غلظ در وجود انسان راه پیدا نکند، آن روز برای انسان عید محسوب می‌شود. بنا بر این، در این روزها از رفتار بی‌مورد، گفتار بی‌جا و انجام خلاف، جدا پرهیز شود. به خصوص که ایام تحویل سال (1393ش) به ایام الله فاطمیه مصادف شده است. مناسبت‌‌ها و شعائر دینی - اسلامی را پاسداریم.

بنا بر این، در روزهای خوش و خرم بهاری تن خویش را به هوای زلال بهاری سپرده و از این آب و هوای زیبا بهرمند شویم؛ چون که آب هوای بهاری تأثیر فوق العاده‌ای بر روح، جسم و کالبد انسان دارد.

در باره تأثیر آب و هوای بهاری جمله‌ی زیبایی را از پیامبر(ص) می‌شنویم که فرمود:«وَ رَوَوْا عَنِ النَّبِیِّ (ص) اغْتَنِمُوا بَرْدَ الرَّبِیعِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ بِأَبْدَانِکُمْ مَا یَفْعَلُ بِأَشْجَارِکُمْ وَ اجْتَنِبُوا بَرْدَ الْخَرِیفِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ بِأَبْدَانِکُمْ مَا یَفْعَلُ بِأَشْجَارِکُمْ »

سرمای بهار را غنیمت بشمارید که با بدن‌های شما همان کاری را می‌کند که با درختان می‌کند و از سرمای پاییز دوری کنید که با بدن‌های شما همان کاری را می‌کند که با درختان می‌کند .»[3] درختان و سبزه‌هایی که در فصل بی‌رحم و سنگ‌دل پائیزی، زرد و خشک و به زمین می‌ریخت؛ اینک در هوای روح بخش ‌بهاری می‌رقصد و شادمانی کرده و جهان را عطرآگین می‌کند. مثنوی معنوی کلام زیبای پیامبراسلام(ص)را چنین به نظم در آورده است:

گفت پیغمبر ز سرمای بهار           تن مپوشانید یاران زینهار

زآنکه با جان شما آن می‌کند       کان بهاران با درختان می‌‌کند

لیک بگریزید از سرد خزان          کآن کند کو کرد با باغ و رزان[4]

ای یاران از سرمای بهار تن خود را مپوشانید؛ چون باد بهار با درختان و سبزه‌ها آن می‌کند که با جسم شما می‌کند و از سرمای خزان دوری کنید، همانطوری که درختان از شدت سوز و سرمای سخت جان‌افزای خزانی به خواب می‌روند، با تن شما همان کار را می‌کند. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «و قال ع توقوا البرد فی اوله و تلقوه فی آخره- فانه یفعل فی الابدان کفعله فی الاشجار- اوله یحرق و آخره یورق». بپرهیزید از سرمای خزانی که در آغاز سال می‌رسد و روی آورید به سرمای بهاری که در آخر سال آغاز می‌شود. زیرا سرما در دو حالت با کالبدها آن می‌کند که با درختان می‌کند؛ در آغاز، می‌سوزاند و در پایان می‌رویاند»[5]

امام صادق (ع) فرمود «ما مِن یَومِ نَیروزٍ إلاّ و نَحنُ نَتَوقَّعُ فِیهِ الفَرَجَ لأِنَّهُ مِن أیّامِنا و أیّامِ شِیعَتِنا؛..هیچ نوروزی نیست مگر آن که ما در آن روز منتظر فرج (ظهور قائم آل محمّد ص) هستیم؛ چرا که نوروز از روزهای ما و شیعیان ما است»[6]

رسول گرامی اسلام(ص) اگر می‌توانید هر روز را، نوروز کنید؛ یعنی در راه خدا به یکدیگر هدیه بدهید و با یکدیگر پیوند داشته باشید.[7]هدیه دادن دلها را بهم نزدیک کرده و روابط را شیرین تر می‌کند و پیوند زن و شوهری پیوندی مبارک خواهد بود.

روز نوروز یک سری آداب و رسوم دارد که در صورت امکان مراعات شود؛ چنان که طبیعت لباس نو به تن می‌کند و آب هوا دگرگون می‌شود، انسان هم لباس نویی به تن کند و سعی نماید درون خویش را از کینه و کدورت پاک کند، خودبینی و خودخواهی و تکبر را از تن خود بیرون کند. حضرت می‌فرماید: هرگاه نوروز شد، غسل کن و پاکیزه ترین لباس‌های خود را بپوش و با بهترین عطرهایت خود را خوشبو نما.[8]

دیگر از آداب و رسوم روز نوروز دعا کردن است. دعای که مرسوم است(یا مقلب القلوب والابصار ، یا مدبر اللیل والنهار ،

یا محول الحول والاحوال،...).

چنان که بزرگان دین از خداوند خواستند:«و انشر علینا رحمتک بالسحاب المنبعق و الربیح المغدق، و النبات المونق، سحا و ابلا، تحیی به ما قد مات، و ترد به ما قد فات....»

«خدایا رحمت خود را با ابر پرباران و بهار پر آب و گیاهان خوش منظر شاداب بر ما نازل فرما، بارانی درشت قطره بر ما فرو فرست که مردگان را زنده و آنچه از دست ما رفته به ما بازگرداند»[9].

بنابر این، آرزوی ما این است که خداوند در این سال، توسط آب و هوای بهاری خویش کینه و کدورت را از آسمان وجود مردم ما زایل و باران رحمت امنیت خویش را در سرزمین ما حاکم فرماید و ابرهای ظلمانی جهالت، تعصب، دشمنی‌ها را بزداید و کسانی که جا، مقام، پست، ثروت، خوشی، حیات و زندگی و شادی خویش را در نا امنی کشور و مردم ما می‌طلبد؛ هدایت فرماید و گروهک طالبانی را که سالهاست لبخند از لبهای مردم ما و شادی از چهره‌ی کودکان معصوم ما گرفته و زنان و مردم ما را دغدار عزیزانشان کرده است؛ ظالم و ظالمین را بر آنان مسلط فرماید.(اللهم اشغل ظالمین بالظالمین)و قهر و غضب خداوند را بر آنان مسلط فرماید.                                                                           والسلام.

 


[1] فهرست غرر، ص 157

[2] نهج البلاغه،‌ حکمت 401.

[3] بحارالأنوار ج : 59 ص : 27

[4] شرح مثنوی، ج1، ص 632.

[5] نهج البلاغه اسلام، حکمت 123.

[6]مستدرک الوسائل ، ج 6 ، ص 352

[7] دعائم الاسلام، ج2، ص326

[8]امام جعفرصادق ( ع)

[9]نهج البلاغه،  ص222، خطبة 115



برچسب‌ها:
[ دوشنبه 93/1/4 ] [ 10:49 صبح ] [ کریمی ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

به وبلاک وطندار خوش آمدید
درباره وبلاگ

بازدید امروز :32
بازدید دیروز :6
کل بازدید :77460
اوقات شرعی

)http://golaviz.ir/?p=11 گل آویز